آغوش خدا
آغوش خدا
آب و گلم از دست توست، خود روح دمیدی بر گلم
از چه رو رخ میکنی پنهان، از من، من که جرمم تو وعبدی حقیرم
زنم شب بوسهای هر شب با پیشانی بر رخت ای خدا
توئی در سجاده و جام این دیوانه و می خوار? هر شب
بر این بر آب ده جوابی که خرابم زانو زنم، سجده روم هم در نمازم
خدای می بنوشان بر من و وصله بکن، خدایم کن که دائم در نیازمم
ای خدا من از توام، تو با منی، من سوی تو آیم شبی
آن شب کنارش می گذار، تابی که نیست، حالا در آغوشم بگیر
من از توام، تو را میخواهم، به سوی تو میخوام بیام
زندان تن بگشا ز روح با (... ن) دوران میآیم
چرا نه در پی عزم دیار خود باشم
چرا نه خاک سرکوی یار خود باشم
بهلول زمانه (محمد جلیل) 25/6/84